فال ارمنی با ورق
برای اولین بار با جدیدترین نوآوری در ایران
فال ارمنی با ورق فالى پر از اتفاقات جذاب در نگاه اول سرگرمى اما در ادامه شروع به شکافتن رازها میکند .
فال ارمنی با ورق توسط مادام انجام میشود . مادام رو در ذهن خود تجسم کنید و سپس فرم را پر کنید هدف رسیدن به جواب بوسیله نیت خالص شماست ….
حال با تمام این توضیحات آماده اید با انرژی بالا و تمرکز حداکثری و نیت خالص فال ارمنی با ورق را شروع کنیم !!
پس از نیت و تکمیل فرم زیر به درگاه بانکی متصل میشوید و سپس فال شما بر اساس نیت شما نمایش داده میشود .
فال ارمنی با ورق : من بین ۱۰ تا ۱۱ ساله بودم که بدنم شروع به تغییر کرد و هر ماه خونریزی داشتم. من آرزو داشتم نوجوان شوم و کارهای نوجوانی مثل آرایش کردن انجام دهم، اما کلاس پنجم بودم و رژ لب یک خیال دور بود.
با وجود این، من موفق شدم یکی از آن آینه های گرد آرایشی را به دست بیاورم که به برق وصل می شد و نور فلورسنت خودش را داشت.
فال ارمنی با ورق : آینه باید دقیقاً کنار تخت من بوده باشد، زیرا وقتی در آن شب سرنوشتساز از خواب خارج شدم، اصلاً به یاد نمیآورم که از خواب بیدار شوم یا چیزی در مورد خوابم.
چیزی که یادم میآید، چیزی که در تمام این سالها با من مانده، لحظهای است که نور را روشن کردم و در آن حالت نیمه بیداری به انعکاس خودم نگاه کردم. در آن آینه چیزی دیدم. کسی را دیدم که به من خیره شده است.
فال ارمنی با ورق : چشمان او درست مثل چشمان من بود، اما پیر بود و مانند مادربزرگ روپن، مادربزرگ ارمنی من که چند سال پیش مرده بود، پژمرده بود. اما این چهره مریم روپنیان هم نبود. مال شخص دیگری بود شاید مال من بود؟
عکس: چهار نسل، حدود ۱۹۷۷. در جهت عقربه های ساعت از پایین سمت چپ: مادربزرگ، مریم روپنیان. مادربزرگ، هلن سوئنرتون؛ مادر، میلین سوئنرتون؛ مادربزرگ، ارنستین آردیتو؛ مادربزرگ، ادنا سامنر؛ و من، کیرا سوئنرتو…
فال ارمنی با ورق : عکس: چهار نسل، حدود سال ۱۹۷۷. در جهت عقربه های ساعت از پایین سمت چپ: مادربزرگ بزرگ، مریم روپنیان. مادربزرگ، هلن سوئنرتون؛ مادر، میلین سوئنرتون؛ مادربزرگ، ارنستین آردیتو؛ مادربزرگ، ادنا سامنر. و من، کیرا سوئنرتون.
لینک مفید : فال ارمنی
شرح تصویر: یک عکس رنگی با شش زن از چهار نسل. در پسزمینه، سه زن میانسال ایستادهاند که همگی پیراهنهای یقهدار به تن دارند.
در جلو، دو زن مسن، هر دو عینک و لباس یقهدار، روی صندلیها نشستهاند و دختر بچهای با لباس قرمز و جوراب شلواری سفید را بین پاهایشان در آغوش گرفتهاند.
فال ارمنی با ورق : نزدیک به ۳۰ سال گذشت تا اینکه راهی برای صحبت از آن شب پیدا کردم. در آن زمان، من ترسیده بودم و نمیتوانستم آنچه را که اتفاق افتاده است بفهمم. خاطره را در جایی پنهان کردم که برای چیزهایی که جهان بینی من نمی توانست نگه دارد، محفوظ است.
لینک مفید : فال ارمنی ازدواج
حتی در سن ۱۰ سالگی، یاد گرفتم که تجربیات عرفانی خود را منطقی و به حداقل برسانم. مادربزرگ خود من، هلن، ملکه ماتریالیسم عینی بود. مادربزرگم، دختر بازماندگان نسلکشی، گواهی بر پایداری اجداد ما بود و سخت جنگید تا با فرهنگ اصلی آمریکا ادغام شود.
فال ارمنی با ورق : پس از ازدواج با پدربزرگ انگلیسی-آمریکایی ام و بزرگ کردن سه پسر، او به کالج بازگشت، دکترای خود را به دست آورد و شغل موفقی به عنوان یک دانشمند محقق ساخت. من هرگز در مورد آینه به او نگفتم.
عکس: هلن سوئنرتون توضیحاتتصویر: عکس هد شات سیاه و سفید از زنی ۵۰ ساله که لبخند می زند و با اطمینان به دوربین نگاه می کند. موهای تیرهاش به شکل یک موی گشاد کشیده شده است که در اطراف صورتش چند تار موی خاکستری دیده میشود…
فال ورق ارمنی
شرح تصویر: عکس سیاه و سفید از یک زن ۵۰ ساله، که لبخند می زند و با اطمینان به دوربین نگاه می کند. موهای تیره او به عقب کشیده شده و به شکل یک موی گشاد درآمده است که در اطراف صورتش تعدادی تار موی خاکستری قابل مشاهده است.
فال ارمنی با ورق : او گوشواره های کوچک، گردنبند زنجیری و یقه یقه اسکی مشکی با جلیقه طرح دار به سر دارد.
لینک مفید : فال ارمنی تاروت کبیر
وقتی بزرگ شدم، در مورد فرهنگ ارمنی خیلی کم یاد گرفتم. نسل کشی در اوایل دهه ۱۹۰۰ و متعاقب آن از دست دادن میهن، این خلأ عظیم را بر جای گذاشت که به نظر می رسید تمام تاریخ پیش از خود را تحت الشعاع قرار می داد.
فال ارمنی با ورق : همه کسانی که فرار نکردند مرده بودند و هیچ کس در خانواده من نمی خواست آن داستان ها را تعریف کند. بازماندگان قصد داشتند ادامه دهند و این کار را کردند. هم مادربزرگ من و هم خواهر بزرگترش، ژانت، با آمریکایی های اروپایی و فرزندانشان ازدواج کردند.
لینک مفید : فال ارمنی با قهوه
در طول کالج و دهه ۲۰م تلاش کردم تا با میراث ارمنیام به روشهایی ارتباط برقرار کنم که صراحتاً مذهبی، متمرکز بر نسلکشی یا متمرکز بر سیاست و اختلافات مرزی نبود. به جز بینی، من سفید هستم و هرگز یاد نگرفتم که به زبان خود صحبت کنم.
فال ارمنی با ورق : با این حال، مردم این سوال موذیانه را از من می پرسیدند: اهل کجایی؟ پاسخ من هرگز رضایت بخش نبود. آمریکایی؟ ایتالیایی؟ ارمنی؟ بریتانیایی؟ اروپایی؟ خاورمیانه ای؟ همه موارد بالا؟ می دانستم که پشت این سوال این مفهوم پنهان است که من به آن تعلق ندارم.
داشتم به ارواح چنگ میزدم نمیدانستم چگونه پیچیدگی اصل و نسب خود را تجسم کنم و احساس میکردم که کلاهبرداری هستم که مدعی میراثی است که زمان و فاصله تقریباً از بین رفته است.
فال ارمنی با ورق : در طول ۳۰ سالگیام، حتی پس از سالها اجرا در یک گروه رقص فولکلور آسیای مرکزی، مخفیانه بار احساس عدم ارمنی بودن را به دوش میکشیدم، احساسی ماندگار از غریبه بودن حتی در میان دیگر نوادگان دیاسپورا.
فال ارمنی با ورق
من اکنون این مهجوریت و قطع ارتباط را بهعنوان نشانهای از ترومای ارثی میشناسم که بین بسیاری از افراد جامعه SWANA و فراتر از آن مشترک است.
این تشنگی برای تعلق، همان سوختی شد که برای ادامه یافتن من برای اتصال مجدد به آن نیاز داشتم. تمام مدت از آن سوی آینه اجدادم در حسرت بازگشت من بودند.
فال ارمنی با ورق : باید از بدن خودم و با زمین زیر پایم شروع کنم. من در سرزمین اجدادی مردم اوهلون زندگی می کنم، کار می کنم، می خوابم و خواب می بینم.
بنابراین وقتی به پیامی از هنرمند Ohlone، کاترین هررا برخورد کردم، مبنی بر اینکه راه مناسب برای شهرک نشینان برای انجام مراسم در این سرزمین این است که ابتدا اجداد خود را به اجداد این سرزمین معرفی کنند، احساس کردم که مردم خودم مرا صدا می کنند.
فال ارمنی با ورق : برای مواجه شدن با آنها در سن ۴۱ سالگی، من به تنهایی دانشمندی ماهر شده بودم و مادربزرگم هلن فوت کرده بود. در زمان منتهی به مرگ او، من اشتیاق خود را برای شفای اجدادی دنبال کردم و شروع به آموزش برای یک پزشک در آن زمینه کرده بودم.
من سرانجام ساختار محکمی برای کار با اجداد خونی خود داشتم و فراخوانی آنها را در مراسم و در رویاها تمرین کردم. یک روز، زیر درخت بلوط کهنسال در قلمرو اماه موتسون دراز کشیده بودم، جایی که برای شرکت در مراسم گیاه درمانی دعوت شده بودم.
فال ارمنی با ورق : تأثیرات دم در من جریان داشت و در درون دیدهای پیچیده و متحرک من متوجه شکلی پرتقالی شدم که هارمونی را قطع می کرد.
به نظر می رسید که تیغه ای کوچک و تیز در امتداد لبه دید من حرکت می کند. سعی کردم آن را اصلاح کنم، درستش کنم، هر چه بود را التیام بخشم، اما خنجر کوچک مدام به چشم می آمد. بر توجه من اصرار داشت.
در طول چند دهه پس از اولین خونم، جهان بینی من کاملاً باز شد و آموختم که مواهب و آموزه های تجربیات عرفانی خود را بپذیرم. من فرصت ها و منابعی برای رشد معنوی داشتم که پدربزرگ و مادربزرگم هرگز نداشتند.
فال ارمنی با ورق : اما با این هدایا مسئولیت نیز همراه است. پس از خود پرسیدم آموزش این خنجر چه بود؟ همانطور که با تمام چیزهایی که در طول مراسم دریافت کرده بودم، نشستم، احساس شدیدی داشتم که با مادربزرگ های ارمنی ام مرتبط است.
به نظر میرسید که تیغه از سنگ نارنجی و سیاه رنگی شبیه ابسیدین ماهون ساخته شده بود و شکل آن دندانهدار و با دست تراشیده شده بود.
با حرکت اجدادم پشت سرم، شروع به جستجوی تصاویر خنجرهای سنگی کردم و به دنبال چیزی بودم که دید من را منعکس کند.
فال ارمنی با ورق : این خط تحقیق مرا به مجموعه عظیمی از تحقیقات زمینشناسی و باستانشناسی که مکانهای آتشفشانی و ابزار سنگی ابسیدین را در سراسر ارمنستان باستان مستند میکرد، هدایت کرد.
من هرگز نمی دانستم ابسیدین در ارمنستان وجود دارد، اما مطمئن بودم که در مسیر درستی هستم.
لینک مفید : The Dark Mirror: Reflections on Ancestral Identity through Dreams, Stones, and Mystical Practice